جدول جو
جدول جو

معنی قلی آباد - جستجوی لغت در جدول جو

قلی آباد
(قُ)
دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 13هزارگزی شمال مهاباد. در مسیر شوسۀ مهاباد به ارومیه. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 217 تن است. آب از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه شوسۀ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان شیراز. در 15000 گزی جنوب خاور شیراز و کنار راه فرعی شیراز به خرچول واقع و موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل و مالاریائی است. 280 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و برنج و شغل اهالی زراعت است. این آبادی را قبال آباد نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان نازلو است که در بخش شهرستان ارومیه واقع است و 200 تن سکنه دارد و محصول آنجا غله و چغندر و توتون و انگور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کوهسارات است که در بخش رامیان شهرستان گرگان واقع است و 360 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، دارای 125 تن سکنه، آب آن از رود خانه بادین آباد، محصول آن غلات، توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی آن جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از بخش روانسر شهرستان سنندج، دارای 124 تن سکنه، آب آن از رود خانه قره سو و سراب روانسر، محصول آن غلات، حبوبات، صیفی، لبنیات و چغندرقند است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(ظُ مَ)
در مغرب بیش قلعه و شمال غربی بجنورد
لغت نامه دهخدا
(زُ)
دهی از دهستان بهنام وسط است که در بخش ورامین شهرستان تهران واقع است و 136 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
دهی از دهستان افشاریۀ سلاوجبلاغ است که در بخش کرج شهرستان تهران واقع است و 767 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قَ ؟)
دهی است از دهستان استرآبادرستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان در 15000 گزی خاور گرگان. موقع جغرافیایی آن دشت معتدل مرطوب مالاریائی. سکنه 220 تن. آب آن از رود خانه قرن آباد. محصولات آنجا برنج، غلات، لبنیات، توتون، سیگار. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس بافی است. راه شوسۀ فرعی وامامزاده ای دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(تِ)
دهی از دهستان گرمسیر است که در شهرستان اردستان واقع است و 633 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ شی یَ)
دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 243 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قِ زِ)
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 8 هزارگزی شمال باختری قره آغاج و 17 هزارگزی جنوب شوسۀ مراغه به میانه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 350 تن. آب آن از چشمه است. محصول آن غلات، نخود، بزرک میباشد. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قُطْ طَ بی یا)
قصبۀ مرکز بخش دهستان کردیان از شهرستان جهرم. مختصات جغرافیائی آن عبارتند از: طول 53 درجه و 37دقیقه از گرینویچ، عرض 28 درجه و 39 دقیقه. ارتفاع آن از سطح دریا در حدود 1060 گز است. این قصبه در 18هزارگزی شمال خاور جهرم و 52 هزارگزی جنوب شهر فسا واقع است و به دو شهر مزبور و شهر شیراز به وسیلۀ شوسه مربوط میباشد. هوای آن گرم و خشک و آب مشروب قصبه از باران است که در آب انبار جمع و نگاهداری میشود، آب برای زراعت از چشمه شور، و دیمی کاری زیاد است. محصولات عبارتند از غلات، پنبه، خرما، تریاک، مرکبات و شغل اهالی زراعت و باغداری و کسب، صنایع دستی زنان قالی بافی. سکنه مطابق آخرین آمار 1913 تن است. از ادارات دولتی فقط بخشداری و دفتر پست و در حدود 10 باب دکان و یک دبستان نیز دارد. در 2هزارگزی شمال باختر آن خرابه های بندی که برای جمعآوری آب باران ساخته شده بود دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
دهی از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابورواقع در 6 هزارگزی باختر نیشابور. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است و 212 تن سکنه دارد. آب از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قُ قُ)
دهی است از دهستان پیشخور بخش رزن شهرستان همدان، واقع در 43هزارگزی جنوب خاوری رزن و یک هزارگزی تجرک. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریائی است. سکنۀ آن 174 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان ده تازیان بخش مشیز شهرستان سیرجان، سکنۀ آن 50 تن. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات و حبوب. شغل اهالی آنجا زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان سگوند است که در بخش زاغۀ شهرستان خرم آباد واقع است و 150 تن سکنه دارد و مردم آنجا که از طایفۀ سگوند میباشند ییلاق و قشلاق میکنند و مزرعۀ تقی آباد هم جزء این روستاست. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
دهی است از دهستان چالانچولان شهرستان بروجرد در 16 هزارگزی شمال باختری چالانچولان و 5 هزارگزی باختر شوسۀ بروجرد. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 370 تن شیعه هستندکه به لری و فارسی سخن میگویند. آب آن از رودخانه تأمین میشود و محصول آن غلات، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قُ لِ)
دهی است از دهستان زاوه بخش حومه شهرستان تربت حیدریه، واقع در 18هزارگزی خاور تربت حیدریه و 3هزارگزی جنوب شوسۀ عمومی تربت به باخرز و آن را در محل قلعه آباد نیز میگویند. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 25 تن است. آب آن از قنات محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی جزء دهستان فراهان سفلی بخش فرمهین شهرستان اراک. واقع در دامنه و سردسیر و دارای 147 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، پنبه، کنجد، کرچک و انگور. شغل اهالی زراعت و گله داری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(قُ کَ)
دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران، واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری شهر ری و کنار راه آهن و یک هزارگزی راه شوسۀ ورامین. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 225 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، صیفی، چغندر قند و شغل اهالی زراعت است. اطفال ده از دبستان طالب آباداستفاده میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان دشمنزیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 52 هزارگزی راه فرعی هرایجان به اردکان. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و مالاریایی، و 284 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و برنج و حبوبات است. اهالی به زراعت و گلیم بافی اشتغال دارند. راه آن مالرو است. این ده دارای دبستان و معدن سنگ گچ است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). و نیز رجوع به فارسنامۀ ناصری ص 304، بلوکات فارس، بلوک ممسنی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان چالان چولان بخش حومه شهرستان بروجرد. واقع در 27 هزارگزی جنوب بروجرد و کنار راه شوسۀبروجرد به دورود، با 176 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و سردسیری است. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات و لبنیات و پشم. شغل مردم آن زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
نام آبادیی است در شرق شهر کرمان در بن درسرآسیاب، و به بن دربالی آباد نیز معروف است، صاحب تاریخ کرمان (وزیری) گوید: بعلیاباد را این زمان باغ سرآسیاب گویند، (ص 86)، ظاهراً این آبادی منسوب است به ابوعلی بن الیاس حاکم کرمان که از جانب سامانیان بر این نواحی حکومت داشته است و به باعلی آباد تغییر صورت یافته و بعلی آباد شده و امروز مردم بالی آباد گویند، و رجوع به تاریخ کرمان چ باستانی پاریزی ص 61 و 86 و 93 و 180 و 463 و فهرست تاریخ سلاجقۀ کرمان و مواهب الهی ص 120 شود، جمعی برهمن بمعنی وزیر در لغت هندی، (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان ریوند بخش حومه شهرستان نیشابور در نه هزارگزی جنوب باختری نیشابور. جلگه و معتدل است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت، مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است جزء دهستان فراهان بالا بخش فرمهین شهرستان اراک. دارای 318تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، انگور، پنبه، صیفی و شغل اهالی زراعت، گله داری و قالیچه بافی و راهش مالرو است. از ده فرمهین نیز میتوان اتومبیل به این ناحیت برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در سیزده هزارگزی شمال مشهد. این دهکده در جلگه واقع با آب و هوای معتدل و 674 تن سکنه. آب آن از قنات و محصولات آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، قالیچه و کرباس بافی و راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ)
قصبۀ مرکزی خرمشهر. واقع در 70هزارگزی شمال خاوری شادگان سر راه اتومبیل رو اهواز به بهبهان. این قصبه دردشت واقع است با آب و هوای گرمسیری و 1635 تن سکنه. آب آن از رود خانه جراحی. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و حشم داری و راهش در تابستان اتومبیل رو و بدانجا ادارۀ دارائی، گمرک، پاسگاه ژاندارمری، پمپ بنزین و دبستان است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
نام یکی از بخشهای شهرستان کاشمر است بحدود زیر: شمال: بخش ریوش. خاور: بخش حومه. جنوب: بخش بجستان شهرستان گناباد. باختر: بخش بروسکن. موقعیت طبیعی: این ناحیه جلگه و هوای آن نسبت به پستی و بلندی متغیر یعنی قرائی که در دامنۀ ارتفاعات شمالی کاشمر واقع شده اند معتدل و آنکه در قسمت جلگه اند گرمسیر است. آب مزروعی بخش از رود خانه شش طراز و قنوات و چشمه سار و عموماً شیرین و گوارا می باشد. این بخش از دو دهستان بنام شش طراز و رستاق که دارای 21 آبادی بزرگ و کوچک می باشد تشکیل شده و متجاوز از 18043 تن سکنه دارد. راه شوسه ای که جدیداً از سبزوار به کاشمر کشیده شده از این بخش عبور می کند و بر اثر آن در اغلب قراء این بخش راه فرعی شوسه احداث شده است که در همه مواقع از آنها استفاده میشود. محصول عمده این بخش: غلات و بنشن و پنبه و زیره و کنجدو انواع میوه و مخصوصاً انگور است. شغل اهالی زراعت و کسب و مالداری و صنایع دستی زنان بافتن قالیچه و کرباس و پارچه های نخی است. محصول دامی آن ها روغن و پنیر و پشم می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی جزء دهستان بهنام سوختۀ بخش ورامین شهرستان تهران. دارای 105 تن سکنه. آب آن از رود خانه جاجرود ومحصول آن غلات و صیفی و چغندر قند و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
دهی است از دهستان جلگۀ زوزن بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. دارای 220 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، گله داری و قالیچه بافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ لَ)
دهی است جزء دهستان اراضی نیزار بخش مرکزی شهرستان قم. دارای سیصد تن سکنه. آب آن از رود خانه قم محصول آن غلات و پنبه و انجیر و انار و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و مزرعۀ سید جزء این ده است. راهش مالرو می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
نام یکی ازدهستانهای بخش خوسف شهرستان بیرجند که از هشتاد وهشت آبادی تشکیل شده و جمع نفوس آن بالغ بر 16865 تن میشود. قرای مهم آن عبارتند از: فدشک که 1033 تن و سدیج که 3247 تن جمعیت دارد. محصول عمده آن غلات، زعفران و سبزیجات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
غاز آباد خشک آباد جایی که آبادی آن از قحط و خشکسالی است محلی که همیشه در آن قحطی حکمفرماست
فرهنگ لغت هوشیار